سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را گفتند خردمند را براى ما بستاى فرمود : ] خردمند آن بود که هر چیزى را به جاى خود نهد . [ پس او را گفتند نادان را براى ما وصف کن ، گفت : ] وصف کردم . معنى آن این است که نادان آن بود که هر چیز را بدانجا که باید ننهد ، پس گویى ترک وصف ، او را وصف کردن است چه رفتارش مخالف خردمند بودن است . ] [نهج البلاغه]
حامدم
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
پرسیدم عشق چیست ...

مهتاب :: شنبه 86/10/15 ساعت 4:41 عصر

 

در جلسه امتحان عشق،من مانده ام و یک برگه سفید! یک دنیا حرف نا گفتنی، و یک بغل تنهایی و دلتنگی ...
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!
در این سکوت بغض آلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند!
و برگه ی سفیدم عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!
...
عشق تو نوشتنی نیست ...
در برگه ام کنار آن قطره یک قلب کوچک می کشم!
وقت تمام است.
برگه ها بالا ...
ولی من هنوز

******************************

پرسیدم عشق چیست؟ گفت آتش است. گفتم مگر آنرا دیده ای؟ گفت نه در آن سوخته ام!

******************************


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تنها لحظه ناب
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
حامدم
مهتاب
حامدم: گل ناز مامانی همین
Link to Us!

حامدم

Hit
مجوع بازدیدها: 7574 بازدید

امروز: 4 بازدید

دیروز: 5 بازدید

Archive


زمستان 1386

In yahoo

یــــاهـو

Submit mail